اول مهرماه سالروز تولد « حنجره زخمی تغزل » :حسین منزوی گرامی باد


عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت
نه که گویند خسی بود که جوبارش برد

"حسین منزوی" غزلسرای معاصر در 1مهرماه 1325 در زنجان متولد و پس از سال ها تلاش در عرصه ادبیات به خصوص شعر ، 16 اردیبهشت ماه 1383 در تهران درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.


حسین


" منزوی" از شاعرانی است که در دوران جوانی به خوبی از ادبیات و شعر کهن خویش را سیراب کرد و پشتوانه ادبی خود را محکم نمود. با نگاه به اشعار او می توان فهمید که ارادت خاصی به حافظ غزلسرای بزرگ فارسی دارد و در بعضی ازاشعار خود نیز به شیوه این شاعر نظر کرده است .
منزوی به هیچ عنوان شاعری نبود که خود را در حصار شعر کهن اسیرکند و از زبان و شعر روز جامعه خود غافل بماند. با استفاده از پشتوانه ادبی خود از ادبیات کهن و با آشنایی به زبان روز و نیاز جامعه اشعاری را می سراید که در جامعه ادبی قبول می افتد.

سعی کرد به جامعه ادبی نشان دهد که غزل هنوز از پتانسیل بالایی برخوردار است و ظرفیت این را دارد که مفاهیم مختلف و تازه را در آن بریزیم. ساختار و فرم متناسب ، مضمون یابی و گاهی نزدیکی زبان شعرش به زبان عامیانه از خصوصیات بارز شعری او به شمار می رود. منزوی اگر چه بیشتر به عنوان یک غزلسرا شناخته شده است، اما در قالب شعر آزاد نیز اشعار خوبی را سروده ،که داری زبان خاص خوداوست. شعرهای آزاد و سپید منزوی نسبت به غزلهای او از فضاها و واژهای روز بیشتر سود می برد.
آنچه در آثار و حرکت منزوی در عرصه شعر قابل توجه و منطقی به نظر می آید این است که او در سرایش غزلهای خویش دچار سنت گرایی محض نمی شود و در گرایش به زبان و شعر روز نیز از تندروی و تقلید از اشعار ترجمه شده و جریانهای شعری وارداتی از کشورهای خارجی خود داری می کند .
اما متاسفانه آن حرکت ابتدای حسین منزوی در عرصه شعر که نگاه ها را به خود معطوف کرده بود در سنین بالاتر ادامه نیافت و شاعر تنها به پشتوانه آنچه در جوانی آموخته بود شعر سرود و این برای خلق آثار تازه وی کافی نبود.
"محمود معتقدی"(منتقد ادبی ) در این مورد می گوید: « منزوی در جوانی شاعری توانا بود که اگر به پیشرفتهای خود ادامه می داد می توانست از بزرگترین غزلسرایان عصر ما شود. او در حوزه غزل معاصر یک چهره ماند گار است که ابداعات خوبی در غزل انجام داد. اما متاسفانه منزوی نتوانست پشتوانه خوب فرهنگی خود را با فضای روز جامعه پیش ببرد و با ایستادن در یک چشم انداز ثابت که از گذشته ادبی اش سرچشمه می گرفت ایستا ماند ودیگر در شعر او اندیشه های تازه دیده نشد و این از دلایل عدم روبه جلو رفتن شعر حسین منزوی در سالهای آخر عمر وی بشمار می رود».


تعدادی از آثار شعری منتشر شده از حسین منزوی بدین شرح است :
« حیدر بابا» ترجمه نیمایی از منظومه « حیدر بابایه سلام » سروده " شهریار " ، « با عشق در حوالی فاجعه» ، مجموعه غزلهای سروده شده از سال 1367 تا 1372. « از شوکران و شکر»، مجموعه غزلهای سروده شده از سال 1349 تا 1367. « حنجری زخمی تغزل»، دفتر ی از شعرهای آزاد و غزل که اشعار سروده شده از1345 تا 1349 را شامل می شود. « ازترمه و تغزل» ، گزیده اشعار ، 1376. « با عشق تاب می آورم» شامل اشعار سپید و آزاد سروده شده از سال 1349 تا 1372. « با سیاووش از آتش» ، برگزیده شعر.

در پایان دو غزل از این شاعر می خوانیم:

آن نه عشق است که بتوان برغمخوارش برد
یا توان طبل زنان بر سر بازارش برد
عشق می خواهم از آنسان که رهایی باشد
هم از آن عشق که منصور ، سردارش برد
عاشقی باش که گویند به دریا زد و رفت
نه که گویند خسی بود که جوبارش برد
دلت ایثار کن آنسان که حقی با حقدار
نه که کالاش کنی ، گویی طرارش برد
شوکتی بود در این شیوه شیرین روزی
عشق بازاری ما رونق بازارش برد
[]
عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ
که به عمری نتوان دست در آثارش برد
[]
مرد میدانی اگر باشد از این جوهر ناب
کاری از پیش رود کارستان ک " آرش " برد



*************

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی ام - زخمی سراپا می‌‏شناسیدم؟
با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم- خسته آیا می‌‏شناسیدم؟
راه ششصد ساله‌‏ای از دفتر(حافظ)
تا غزل‌‏های شماها، می‌‏شناسیدم؟
این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است
من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟
می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را
همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! می شناسیدم
اصل من بودم, بهانه بود و فرعی بود
عشق(قیس) و( حسن)لیلا می‌‏شناسیدم؟
در کف(فرهاد)تیشه من نهادم، من!
من بریدم(بیستون) را می شناسیدم
مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی می‌‏شناسیدم
من همانم, مهربان سال‌‏های دور
رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟


نظرات 1 + ارسال نظر
سجاد شنبه 2 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:42 ب.ظ http://sallamashena.blogsky.com

بابا دمت گرم ..نمرديم و ديديم کسی از يه شاعر باحال تعريف ميکنه... قربانت ... موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد